کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

جامعه ایران تشنه انقلاب است

در خبرها آمده بود که دادگستری استان مازندران حکم قطع دست یک زندانی به اتهام ” سرقت” را صادر و حکم به اجرا در آمده است. در اطلاعیه دادگستری استان مازندان به این مناسبت آمده است که ” قطع دست این مرد بخشی از سیاست دادگستری، برای برخورد جدی و بدون اغماض با سارقان اموال مردم و برهم زنندگان نظم عومی است.» در این اطلاعیه همچنین ادعا شده است که “مردم انتظار چنین مجازات‌هایی را دارند و از آن استقبال می‌کنند. ” سازمان عفو بين الملل در واکنش به این رویداد گفته است:
“مقامات ایرانی با اجرای این مجازات به غایت بی‌رحمانه مرتکب شکنجه شده‌اند که مطابق قوانین بین‌المللی جرم است. قطع عضو و مثله‌سازی برنامه‌ریزی شده انسان‌ها یک حمله هولناک علیه کرامت انسانی است، نه اجرای عدالت. این مجازات شکلی شنیع از شکنجه‌ است و هرگونه تلاش از سوی مقامات که آن را به شکلی جز این جلوه دهند شرم‌آور است.”
در مورد ضد انسانی بودن این عمل هر چه بگوئیم کم گفته ایم. اما شاید اگر این خبر تنها یک رویداد منفرد بود، در مقایسه با فجایعی که هر روزه در گوشه و کنار جهان روی می دهند، نگاههای چندانی را به خود جلب نمی کرد. اما مسئله بطور واقعی فراتر از شنیدن یک خبر تکان دهنده است . زیرا اولا، این نخستین بار نیست که چنین حکمی در ایران اجرا می‌شود. احکام قطع اعضاء بدن، در آوردن چشم و غیره تحت قانون ضد انسانی و ارتجاعی “قصاص” بطور روزمره توسط قضات جمهوری اسلامی صادر و در زندانها اجرا می شوند. به این اعمال نفرت انگیز باید ” مجازاتهائی چون شلاق زدن جلو چشم مردم و از جمله کودکان، در شهر گرداندن متهمان و محکومان، اعدام در ملاء عام را اضافه کرد.ثانیا، اینکه گویا مردم ایران از اجرای چنین مجازات شنیعی پشتیبانی می کنند، یک دروغ بزرگ و یک اهانت به افکار عمومی است. مردم ایران هشیارتر از این هستند که ندانند “سارقان” ثروتهای این جامعه چه کسانی هستند. خبر دزدی های میلیارد دلاری حتی به روزنامه های تحت کنترل و سانسور رژیم نیز می رسد. همین چند روز پیش بود که جهانگیری معاون رئیس جمهور ایران از ناپدید شدن 30 میلیارد دلار خبر داد.
واقعیت این است که در جمهوری اسلامی آنچه که ارزش ندارد، جان آدمی و حرمت و کرامت انسان است. در فرهنگ و باورهای این رژیم انسان ذاتا گناهکار است و باید به راه راست هدایت شود. سالیانه هزاران نفر در جاده ها ی نا امن ایران به مرگ اجتناب پذیر دچار می شوند. قربانیان آلودگی محیط زیست، قربانیان اعتیاد به مواد مخدر، مرگ و میر کودکان، پائین بودن سن متوسط در ایران و بر باد رفتن عمر انسانها در نتیجه فقر و نازل بودن سطح خدمات عمومی و غیره همه و همه از نتایج حاکمیت این رژیم بر این کشور هستند. اینکه در قرن شگفت انگیزترین تحولات در تاریخ بشری، مراجعه کردن به قوانین پوسیده 1400 سال پیش، برای باصطلاح اداره جامعه، خود یکی از شگفتی های باور نکردنی این عصر است. اما متاسفانه این شگفتی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است. آری در ایرانی که فساد مالی از سرو و کول کل نظام بالا می رود، در ایرانی که رژیم حاکم بر آن عامل سلب امنیت از شهروندان است، فجایعی از این قبیل تحت عنوان ” امنیت مردم” و ” اجرای عدالت ” روی می دهد.
اخبار مربوط به فساد مالی و وقوع دزدی های کلان در دستگاه اداری رژیم آنقدر زیاد و هر روزه شده اند که دیگر همگان به شنیدن آن عادت کرده اند. تکرار غارتگری های آشکار و پنهان کارگزاران حکومتی در حالی است که روزانه دهها نفر را به جرم دزدیهای ناچیز، که غالبا ریشه در فقر و آسیبهای اجتماعی دارد، دستگیر می کنند، به حکم قانون اسلامی در اوج درنده خوئی و بی رحمی دست شان را قطع می کنند. گو اینکه هیچ انسانی که کمترین خوی انسانی داشته باشد، نمی تواند قطع عضو انسان ها را تحمل کند، اما اگر قرار باشد همین قانون شنیع را در مورد دزدان حکومتی هم به اجرا در آورد؛ اکثریت کارگزاران این رژیم، حتی یک انگشت هم برایش باقی نخواهد ماند.
فساد مالی که بایستی فساد اداری، اخلاقی و سیاسی در رده های مخلف حکومتی را هم به آن اضافه کرد، برای کسی که در ایران زندگی می کند، آنقدر آشکار می باشد که برای اثبات آن نیازی به آمار و ارقام وجود ندارد. در واقع فساد سرتاپای این رژیم را در برگرفته است. این پدیده البته به هیچ وجه دور از انتظار نیست. در واقع هر سازمان و تشکیلات و سیستمی، سرانجام به شکل رهبری خود در خواهد آمد، وقتی دستگاهی از بالا فاسد است،وقتی فساد برای نمونه در قانون قصاص نهادینه شده است، وقتی قانون اساسی این کشور بر اساس سلب اختیار از انسان نوشته شده است، وقتی دروغ گفتن به عنوان ” تقیه” ارزش به حساب می آید، کل سیستم تحت اداره و کنترل این رهبری و این قوانین مطابق همین الگو شکل خواهد گرفت. بدین ترتیب فساد اداری، مالی، اخلاقی و سیاسی رژیم اسلامی از راس آن شروع شده است و به سطوح پائین تر هم سرایت خواهد کرد.
اما در یک منطقه بحرانی، در عصر خیزشهای انقلابی از نوع آنچه که امروز در لبنان و در عراق جریان دارد، در عصر سقوط دیکتاتورها در خاورمیانه، ایرانی که دارای سنت های غنی قیام و انقلاب بر علیه ستمگری و دیکتاتوری است، چنین شرایطی تا کجا دوام خواهد یافت؟ جامعه ایران تشنه انقلاب است و سرانجام از چشمه لایزال انقلاب کارگران و مردم ستمدیده و زحمتکش، سیراب خواهد شد.