کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

نوبت ایران هم فرا خواهد رسید

خیزش های توده ای در عراق و لبنان و شیلی علیه دولت ها و مناسبات ظالمانه حاکم و صحنه های پرشکوه ابراز وجود محرومان و ستمدیدگان بار دیگر این حکم قطعی تاریخی را یادآور شدند که هیچ نشانی از اینکه به پایان تجربه انقلابی رسیده باشیم در میان نیست. تا زمانی که مناسبات اقتصادی سرمایه داری حاکم است و طبقه حاکم برای حفظ سلطه اقتصادی خود مناسبات سیاسی و اجتماعی را شکل داده است، مبارزه و انقلاب به مثابه امر قطعی در زندگی وجود خواهند داشت. اگر در عراق و لبنان و شیلی توده ها علیه فقر و بیکاری و فساد و ناکارآمدی دولت های حاکم شورش کرده اند، در ایران هم بحران های اقتصادی و اجتماعی ساختاری در جامعه، بیش از پیش درماندگی و بی کفایتی رژیم جمهوری اسلامی و فساد ساحتاری آن در مواجهه با این بحران ها را برملا کرده است.

در ایران هم هر روز بخش های وسیعتری از طبقه کارگر و پایینی ها به این نتیجه می رسند که نمی توانند بیش از این تحت حاکمیت یک ساختار سیاسی فاسد به روال سابق زندگی کنند. ابعاد بیکاری و فقر و فلاکت اقتصادی نه تنها برای طبقه کارگر، بلکه برای دیگر اقشار فرودست و محروم جامعه به مرز غیر قابل تحملی رسیده است. زمانی که کارگران مجتمع های صنعتی هپکو و آذرآب در اراک به نشانه اعتراض به فقر و گرسنگی سفره خالی پهن می کنند، زمانی که خواست محوری معلمان و بازنشستگان افزایش حقوق ها به بالای خط فقر است، طرح این مطالبات در دل اعتراضاتی که بی وقفه ادامه دارد نه تنها ابعاد بی سابقه فقر و بدبختی طبقات ستمدیده جامعه را نشان می دهد، بلکه همچنین نشان می دهد که کارگران و تهیدستان، رابطه این همه فقر و بدبختی را با سیاست درک کرده اند و نظام سیاسی و طبقاتی حاکم را مسبب این اوضاع می دانند.جمهوری اسلامی به عنوان ضد انقلابی که بر متن یک انقلاب توده ای شکل گرفته است به خوبی می داند که بین همین مبارزات روزمره توده ها برای بهبود زندگی و معیشت و انقلاب، دیوار چین غیر قابل عبوری وجود ندارد و همین واقعیت است که سران رژیم را در کابوس مرگ فرو برده است.

فساد و گندیدگی و ناکارآمدی جمهوری اسلامی، بورژوازی ایران را نیز با مخمصه روبرو کرده است، بطوریکه بدون ایجاد تغییراتی در ساختار سیاسی نمی تواند به فرمانروایی و سلطه طبقاتی خودش ادامه بدهد. رژیم جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته با تکیه بر یک قانون کار ضد کارگری و تأمین نیروی کار ارزان، موجبات انباشت گسترده و سودآوری سرمایه داری ایران را فراهم آورده است. اما امروز همین رژیم به مانعی بر سر راه سرمایه داری ایران برای وارد شدن به رقابت در بازارهای جهانی، جذب تکنولوژی پیشرفته، دسترسی به بازارهای جهانی، رفت و آمد آزاد سرمایه و کالاهای تولید شده تبدیل شده است. جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته این پیش شرط های اولیه ادغام بیشتر سرمایه داری ایران در بازار جهانی سرمایه را فراهم کند، بلکه ساختارهای ایدئولوژیک، حقوقی، اداری و سیاسی این رژیم و ماجراجویی و سیاست های برتری طلبانه اش در سطح منطقه،  نزاع و کشمکش ارتجاعی با آمریکا، مانع اصلی تأمین همین پیش شرط های اولیه در پاسخگویی به نیاز سرمایه داری ایران است. بنابراین تغییر در ساختار سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به نیاز بخش هایی از طبقه سرمایه دار ایران هم تبدیل شده است.طیف های مختلف اپوزیسیون بورژوائی ایران با مشاهده این واقعیت هاست که برای آلترناتیو سازی، خیز برداشته اند.

رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم سیاسی هم نمی تواند به شیوه گذشته به حاکمیت خودش ادامه دهد. در عرصه داخلی در مناسبات با مردم با بن بست مواجه شده است. از پاسخگویی به مطالبات و نیازهای اولیه طبقه کارگر و اقشار فرودست جامعه ناتوان و درمانده است، حربه سرکوب کارائی سابق خودش را از دست داده است. همین یک ماه و نیم پیش احکام سنگین و بی سابقه ای برای فعالان کارگری هفت تپه و حامیان آنان صادر کردند، تا جامعه را مرعوب کنند، کارگران مرعوب نشدند، اعتراضاتی که انجام گرفت خود حکومت را به وحشت انداخت. درماندگی رژیم در روبرو شدن با این بحران ها هر چه بیشتر در اختلافات درونی فلج کننده سران رژیم بازتاب پیدا کرده است. اصلاح طلبان حکومتی بعد از خیزش دی ماه ۹۶ روند تجزیه را تجربه می کنند. این اصلاح طلبان اسلامی اگر تا قبل از خیزش دی ماه برای کشاندن مردم به پای صندوق های رأی، آنان را از اصولگرایان افراطی می ترساندند، اکنون برای امتیاز گرفتن از همین اصولگرایان، مردم را از انقلاب و سوریه ایی شدن اوضاع می ترسانند. این تحولات نشان می دهند که پایه اجتماعی این رژیم تا چه اندازه ریزش کرده است. از سوی دیگر حضور پر رنگ زنان در عرصه های مختلف مبارزه و سرکشی آنان در برابر الزام به رعایت قوانین اسلامی در زندگی روزمره، نظام جمهوری اسلامی را با بحران عمیق ایدئولوژیک روبرو کرده است. جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند با اتکا به قوانین و ایدئولوژی اسلامی، زندگی و اخلاقیات مردم را کنترل کند. وقتی دختر آبی در اعتراض به حکم زندان به جرم رفتنش به ستادیوم ورزشی خودسوزی می کند،  این واقعه به یک کمپین سیاسی و اعتراضی علیه تبعیض جنسیتی و علیه رژیم تبدیل شد، رژیم را در نزد افکار عمومی رسواتر ساخت و سرانجام راه ورود به استادیوم های ورزشی را به روی زنان باز کرد. رژیم اسلامی در مناسبات منطقه ای و بین المللی نیز نمی تواند به شیوه سابق ادامه دهد. زیر فشار تحریم های فلج کننده اقتصادی آمریکا و متحدینش، اقتصاد جمهوری اسلامی در معرض خطر فروپاشی قرار گرفته است. تاکتیک ها و شگردهای رژیم برای مقابله با این فشارها منجر به میلیتاریزه شدن بیشتر منطقه شده، رژیم راهی جز مذاکره، سازش و تسلیم شدن در برابر آمریکا ندارد. این سازش برای رژیمی که شعار مرگ بر آمریکا را به بخشی از هویت سیاسی و ایدئولوژیک خودش تبدیل کرده شکست بزرگی است، “اقتدار” رژیم بیش از پیش فرو می ریزد.  بر متن این اوضاع و زمینه های عینی اقتصادی و اجتماعی، تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری و توده ای تحول انقلابی را نوید می دهند. بدیل کارگری و سوسیالیستی به عنوان عامل تحول انقلابی باید بتواند بر متن گسترش اعتصابات و اعتراضات جاری، اعتبار و مقبولیت اجتماعی پیدا کند و بساط رژیم جمهوری اسلامی و مناسبات طبقاتی حاکم را درهم پیچد.