کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

ویروس کرونا و آنانی که بیش از همه قربانی شدند

یادمان نرفته است زمانی که در سال 2008-2009 حباب بحران  مسکن ترکید و بحران عظیم جهان سرمایه داری را رقم زد ، دهها هزار خانواده دستکم در آمریکا خانه های مسکونی خود را از دست داده و به خیابانها پرتاپ شدند. تصاویر خانواده هائی که مجبور شدند چادر ها ویا آلونک هائی در حاشیه شهرها برای خود برپا کنند، تصاویر نادری در مدیای جهانی نبودند. یادمان نرفته است که میلیونها کارگر در یک چشم به هم زدنی بیکار گشته وبه ارتش میلیونی بیکاران پیوستند. فرقی نمیکرد که در کجای این جهان  ایستاده بودیم. هجومی همه جانبه به مزد وحقوق بگیران آغاز گشت. اینجاهم بحران را بیش از همه آن بخش از جهان سرمایه داری بدوش میکشیدند که در تقسیم کار بازار جهانی ، تولید کننده نیروی کار ارزان بودند. در آن زمان هم دیدیم که دولتهای سرمایه داری میلیاردها دلار به مؤسسات مالی وصنعتی تزریق کرده و تمام بار بحران را به دوش اقشار تحتانی جامعه سرریز کردند. دیدیم که در اولین فرصت همین دولتهای به اصطلاح سخاوتمند، خدمات اجتماعی را کاهش داده و بسیاری از بیمارستانها را تحت عنوان خصوصی سازی به لاشخوران مالی سپردند. کمترین نتایج کاهش این خدمات اجتماعی و این خصوصی سازی ها زمانی معلوم شد که ویروس کرونا همه برج وباروهای جهان سرمایه داری را نشانه گرفت.ماسک، دستکش ومواد ضدعفونی حتی در بیمارستانها به کالاهای نایاب تبدیل شده ورقابت بر سر ضبط این اجناس به راهزنی در فرودگاه ها انجامید.

اکنون نیز اما این بار در مقیاس بسیار کلان و وحشتناکی با همین وضعیت روبرو هستیم. مؤسسات بزرگ مالی وصنعتی به بهانه بحران کرونا و خوابیدن چرخ تولید به بیکارسازیهای میلیونی پرداختند. از کمپانی اتومبیل سازی فورد در آمریکا تا مرسدس بنز، فولکس واگن و ب ام و در آلمان از صنایع اتومبیل سازی در چین و ژاپن تا کره جنوبی، از کمپانی زیمنس تا لوفت هانزا ، از کمپانی هواپیماسازی بوئینگ تا ایر باس در اولین اقدام کارگران قراردادی را به خانه هایشان فرستادند. و همزمان اعلام کردند که این آخرین بیکار سازی نخواهد بود. اینجا هم آن کارگرانی قربانی شدند که حتی در شرایط عادی تولید وباز تولید سرمایه در پائین ترین هرم تولید قرار داشتند و اینجا هم فرقی نمیکرد در قدرتمندترین اقتصاد جهان نیروی کارت را میفروشی ویا در محنتکده جمهوری اسلامی.

آمارها بسیار گویا هستند. تنها در ماه آوریل در آمریکا بیست میلیون و پانصد هزار نفر کار خود را از دست دادند. نرخ بیکاری بر اثر شیوع کرونا به چهارده وهفت دهم درصد رسید که بالاترین نرخ بیکاری دراین کشور پس از رکود بزرگ دهه سی قرن گذشته بود، در حالی که نرخ بیکاری قبل از شیوع ویروس سه ونیم در صد بیشتر نبود. در آلمان قویترین اقتصاد اروپا  از زمان شروع ویروس بیش از چهار میلیون نفر به صندوق بیکاری واداره خدمات اجتماعی مراجعه کردند. در چین تعداد بیکاران در فاصله سه ماه گذشته از بیست وسه میلیون به بیست وهفت میلیون نفر افزایش یافت. در جمهوری اسلامی کارگر باید یا از گرسنگی میمرد ویا از کرونا. آنچه را که دولت روحانی با آب وتاب در مورد پرداخت بیمه بیکاری در بوق وکرنا دمید ، تنها برای سه ماه بوده و آن هم تازه میزانش در پرده ابهام بود تا جائیکه مدیر کل وزارت کار گفت : “این ابهامات ناشی از شرایط خاص کشور است و ممکن است تغییراتی در پرداخت بیمه بیکاری صورت گیرد” و البته این بیمه که خود در پرده ابهام بود، شامل حال کسانی میشود که سابقه پرداخت حق بیمه داشته باشند. این بدین معناست که کارگران روز مزد، صدها هزار کارگر ساختمانی ، معلمان شرکتی ، شاغلان کارگاههای کوچک، شاغلان بسیاری از رشته های خدماتی و کسانی که در بخش اقتصاد غیر رسمی مشغول بکارند که خود رقم چند میلیونی را تشکیل میدهند، خارج از دایره دریافت بیمه بیکاری قرار دارند. طبق گزارش رسمی دستکم دومیلیون تن از بیکارشدگان، شامل هیچیک از کمک های وعده شده دولت شامل حق بیکاری، وام یک میلیون تومانی و کمک دویست تا ششصد هزار تومانی موردی نمیشوند. در میان اینان هم بی حقوق ترین کارگران باید بیش از دیگران قربانی  می شدند. آمارها تکاندهنده اند. نرخ بیکاری در میان کارگران آفریقائی – آمریکائی هم اکنون به شانزده و هفت دهم درصد رسیده است که سه برابر میزانی است که سه ماه قبل گزارش شده است. این میزان برای کارگرانی که از آمریکای جنوبی آمده اند از این هم بیشتر است. تنها در دوماه گذشته درصد بیکاری در میان آنان با افزایش شش درصدی به هیجده ونه دهم درصد رسیده است. همین تناسب را در میان قربانیان ویروس کرونا می بینیم. در نیویورک با اینکه آمریکائیان آفریقا تبار تنها یک سوم جمعیت را تشکیل میدهند ، ولی دوسوم جان باختگان از آنان بوده است.

بیکاری میلیونی ومرگ ومیر تنها یک چهره از بحران کرونا هستند . بخش دیگری از این قربانیان را جائی میبینیم که همانند بحران 2008 – 2009  مسکن خود را ازدست دادند. چه آنهائی که ناشی از بیکارشدن توان پرداخت اجاره را نداشتند وچه آنهائی که قادر به باز پرداخت وام مسکن هایشان نبودند. واقعیت این بود که شیوع کرونا خود همه بحرانهای موجود را عمیقتر کرده بود. آمار منتشر شده در نشریات داخلی نشان میدهند که حتی قبل از تابستان که بطور معمول قیمت اجاره ها بالا میرود ، از همین الان بین چهارصد تا ششصد هزار تومان به قیمت اجاره ها افزوده شده است و آن هم در شرایطی که حتی آن کارگرانی که حق بیکاری دریافت میکنند ،مبلغ دریافتی تنها معادل پنجاه وپنج در صد مزدشان در نه ماه گذشته خواهد بود. شرح دردل های مردم در مصاحبه هائی که از آنان در رسانه های رسمی در ارتباط با اجاره خانه پس از شیوع ویروس منتشر شده بیان ترس و خشم واقعی مردمی است که در چنگال ویروس کرونا و ویروس جمهوری اسلامی گرفتار شده اند. یک شهروند اهل تهران میگوید : “دو میلیون و سیصد هزار تومان مزد میگیرم، یک میلیون ودویست هزار تومانش را میدهم اجاره” . آرزو میکند که ” کاش آن زلزله بزرگی که میگویند قرار است درتهران بیاید زودتر بیاید. این حکومتی که آخوندها درست کرده اند برود زیر آوار “.

به این شهروند درد مند باید گفت که خشم طبیعت باز هم گریبان او و انسانهای همانند او را را خواهد گرفت که در ساختمانهای کهنه با خشت خام ویا چوبین  ویا در آلونکها به سر میبرند. او در تهران وآن رنگین پوست درآمریکا هر دو قربانیان نظامی هستند که برایش افزودن سود  بر جان انسانها برتری دارد .