کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

الهام این کلام آهنگین را از شعری گرفتەام به نام “زنی را می شناسم من” از فریبا شش بلوکی

فریدون ناظری:

در ستایش زنان رزمجو

“زنی را می شناسم من”

یکی از صد هزاران است

علیه ظلم و استثمار

نمادی از دلیران است

“زنی را می شناسم من”

به شهر عشق

خوش نام است

میان مادران محبوب

برای خلق الهام است

“زنی را می شناسم من”

سفیر جنگجویان است

و چون رزا و زتکین ها

پیامش را مجدانه

دهد چست و دلیرانه

زنی را می شناسم من

که ترسش نیست زجلادان

چه در کوه و چه در میدان

چه پشت میله زندان

زنی را می شناسم من

دو دلبندش به تیر شر

ز دین و بهرەی بد فر

ور کرده ند طغیانگر

“زنی را می شناسم من”

برای جنگ پیش رو

کتاب “مارکس” میخواند

و “مادر”، کار گورکی را

چراغ راه میداند

زنی را می شناسم من

به روی صفحه فیس بوک

فراخوان میدهد: “جانا

بجنگ ضد سیه روزی

و صاف کن راه پیروزی!

زنی را می شناسم من

که فرزندش به زندان است

و میغرد چو شیر اوژن

علیه قاضی دشمن

زنی را می شناسم من

دو فرزندش به کوهستان

علیه ظلم میجنگند

و او با افتخاری تام

پلنگان راست پشتیبان

زنی را میشناسم من

یکی از جمع یاران است

در این سرمای سخت و شوم

امیدش به بهاران است

زنی را می شناسم من

زنی را … می شناسم من