کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

بازگشائی مدارس در شرایط گسترش بیماری کرونا

روز شنبه 15 شهریور حسن روحانی از طریق ویدیو کنفرانسی دستور بازگشایی حضوری مدارس و آغاز سال تحصیلی جدید را صادر کرد. صدور چنین دستوری در حالی است که به گفته سخنگوی وزارت بهداشت رژیم تا ۱۴ شهریور ماه و بنابر «آمار رسمی» این وزارتخانه  بیش از 22 هزار نفر بر اثر ابتلا به کرونا جان‌باخته‌اند و همه می دانند که این آمار واقعی نیست، میزان گسترش و میزان تلفات بسیار بیش از این است.

پیشتر عباس آقازاده  رئیس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی در نامه‌ای به ستاد ملی مدیریت کرونا، با بیان این‌که دستور «بازگشایی حضوری مدارس» با شرایط همه‌گیری کرونا و وضعیت قرمز بسیاری از مناطق کشور همخوانی ندارد، نسبت به وقوع «فاجعه انسانی» هشدار داده بود. علاوه بر این کاربران توییتر روز جمعه ۱۴ شهریور ماه با راه‌اندازی کارزار “نه به بازگشایی مدارس”، خواهان جلوگیری از بازگشایی مدارس شدند.  پیشتر مقام‌های دولت و وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بودند که سال تحصیلی جدید در استان‌هایی که وضعیت شیوع کرونا در آنها قرمز است به شکل غیر حضوری و مجازی آغاز ی‌شود اما در روزهای پایانی هفته گذشته تصمیم خود را به «بازگشایی حضوری مدارس» تغییر دادند.

کانون صنفی معلمان تهران با انتشار بیانیه ای نسبت به بازگشایی زودهنگام و عجولانه مدارس هشدار داده و عواقب این تصمیم نسنجیده را بر عهده ی مسئولان کشور اعلام کرده است. در این بیانیه آمده است. کانون صنفی معلمان تهران ضمن ابراز نگرانی شدید خود از این شرایط بازگشایی مدارس و به خطر افتادن جان و سلامتی معلمان و دانش‌آموزان؛ نسبت به سلامتی بیش از ۱۵ میلیون دانش آموز و بیش از ۱.۵ میلیون معلم هشدار می‌دهد. در این اطلاعیه با اشاره به وضعیت نامطلوب امکانات بهداشتی مدارس از به خطر افتادن جان معلمان و دانش‌آموزان آمده است:

«نبود صابون مایع، نبود مواد شوینده بهداشتی برای ضدعفونی کردن سرویس‌های بهداشتی و کلاس‌ها، تهویه نامناسب کلاس‌ها و کارگاه‌ها و از همه مهم‌تر فقر مالی خانواده‌ها در تهیه لوازمی چون ماسک و دستکش و ژل ضدعفونی برای فرزندان، قصه‌ای علی‌حده است. کیست که نداند حضور دائمی معلمان در مدارس نه تنها جان معلمان و خانواده‌شان را به خطر می‌اندازد بلکه برای دانش‌آموزانی که به طور زوج و فرد به مدرسه مراجعه می‌کنند نیز خطرآفرین خواهد بود.»

اما درد آموزش و پرورش ایران تنها کرونا و مخاطرات آن نیست. سلامتی کودکانی که خانواده هایشان چند برابر زیر خط فقر زندگی می کنند، بسیار پیش از کرونا و گاهی بدتر از کرونا، در نتیجه سوء تغذیه دائمی به خطر افتاده است. گفته می شود طی دوره شیوع بیماری کرونا دانش آموزان در منزل به صورت آن لاین آموزش دیده اند. این یعنی طبقاتی شدن تمام عیار آموزش و پرورش. خانواده ای که نان آورش بیکار است و یا چند ماه حقوق کارش را دریافت نکرده است، حقوقی هم اگر پرداخت شود، حداقل چهار برابر زیر خط فقر است، با کدام درآمد برای کودکانش تبلت بخرد و انترنت آبونمان شود. اگر کودکانش روانه بازار کار و یا سرگردان در خیابانها برای کسب نان بخور و نمیری نشده باشند، بسیار شانس آورده است.

نه فقط در این زمینه بلکه در همه زمینه ها فقر از سرو کول کل سیستم آموزشی ایران می بارد. این سیستم از پیشرفتهای علمی و روشهای اصلاح شده آموزشی که در سطح جهان صورت گرفته محروم است. وسائل کمک آموزشی در مدارس و دبیرستانها که هم می توانند در یادگیری دانش آموزان موثر باشند و هم قدری از رنج کار معلم را تخفیف دهند، در حد ناچیزی هستند. کلاس های درس حداقل دو برابر ظرفیت دانش آموزان را در خود جای داده اند. شمار زیادی از مدارس در روستاها و محلات فقیر نشین دارای کلاسهای نم دار، اطاقهای ترک خورده، سرد و بدون سوخت و بدون نور کافی هستند. همه این کمبودها دغدغه و نگرانی دائمی معلمان دلسوزی هستند که نمی خواهند، آینده نوآموزانشان تباه شود و سالهای نوجوانی و جوانی آنها اینگونه به هدر برود. در کنار همه اینها ، محیطهای آموزشی پلیسی است. رژیم با بسیج گیری و مزدور پروری، این محیط ها را بشدت نا امن ساخته است. شماری معلم دلسوز و معترض بازداشت شده و در زندان به سر می برند، آنها هم که دستگیر نشده اند، هر چند وقت یکبار به نهادهای امنیتی رژیم احضار می شوند و مورد تهدید قرار می گیرند. اعتراضات دسته جمعی و تجمعات معلمان که خواستهای کاملا صنفی خود را مطرح می کنند، مورد یورش پلیس قرار می گیرد.

هزاران معلم حق التدریس، با قرار استخدام موقت با پائین ترین دستمزدها، سالها در دور افتاده ترین نقاط مشغول بکار هستند. آنها حتی از داشتن دفترچه بیمه درمانی هم محروم هستند. بخش وسیعی از این معلمان که به دلیل کار در مناطق دورافتاده، قادر به پیدا کردن شغل دومی هم نیستند، ماههای تابستان را به کارگری و سخت ترین کارها ناچار می شوند. تعطیلات برای آنها، نه تنها به معنی آسودگی و رفع خستگی از 9 ماه کار تدریس مداوم نیست، بلکه با تن خسته و کوفته از کار طاقت فرسا سال تحصیلی جدید را آغاز می کنند.

با همه این سختی هائی که معلمان متحمل می شوند، آنچه که مایه امید است، این واقعیت است که معلمان ایران در برابر چنین شرایطی تسلیم نشده اند. اعتراضات معلمان در سالهای اخیر همواره بخشی از حرکت زنده این جامعه بوده است.