کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

تا آزادی همه زندانیان سیاسی از پای نخواهیم نشست !

روز شنبه چهارم آبانماه سپیده قلیان،ساناز الهیاری، عاطفه رنگریز، مرضیه امیری ، امیر امیر قلی و امیرحسین محمدی فرد از مدافعین کارگران هفت تپه و شرکت کنندگان در تجمع روز جهانی کارگر و اعضاءهیأت تحریریه نشریه گام با سپردن وثیقه های سنگین بطور موقت آزاد شدند. این آزادی هرچند موقت را قبل از همه باید به آنان و همه کسانی که در تمام این مدت پژواک صدای آنان در خارج از زندانها بودند  شادباش گفت. اما نباید فراموش کرد که همین آزادی موقت بدون ایستادگی و پایداری آنان در بیدادگاهها و شکنجه گاههای رژیم، بدون پشتیبانی فعالین کارگری، اجتماعی  ومدنی و احزاب و سازمانهای سیاسی و بدون کمپین های دفاع از آنان در داخل و خارج کشور امکان پذیر نبود.

واقعیت این است، با وجود اینکه رژیم آنها را به بند کشیده بود ولی در این نبرد نابرابر آن طرفی که شکست خورده است، رژیم جمهوری اسلامی است. چرا که بیدادگاههای آنان فرصتی بود که سرکوبگران کارگران، به بند کشندگان مدافعین جنبش کارگری و فعالین مدنی به محاکمه کشیده شوند. آنان در مقابل تمام ستمگریهای جلادان رژیم بر ایستادگی و مقاومت پای فشردند. محاکمه آنان محاکمه جنبش کارگری، جنبش های رادیکال اجتماعی و نمایندگانی از نسل جوان بودند که در دفاع از مبارزات کارگران، در دفاع از رهبران جسور جنبش کارگری و در دفاع از آزادی قلم به میدان آمده بودند. به زعم رژیم محاکمه و به بند کشیدن آنان باید جو رعب و وحشت در جامعه به وجود می آورد. و این البته خیال عبثی بود. کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، آذرآب و هپکو همچنان مبارزات اعتراضی خود را پیش برده و بر مطالباتشان پا فشاری میکردند. میدانیم که هفت تپه هنوز در اعتصاب است و به بند کشیدن تعدادی از کارگران آذر آب آنان را از اعتراض باز نداشت. آنان همچنان برمطالبات خود مبنی برخلع ید از کارفرمای بخش خصوصی، آزادی همکارانشان، پرداخت مطالبات معوقه و بازگشت به کار کارگران اخراجی پا فشاری میکنند. فعالین اجتماعی ومدنی قدم به عقب نگذاشته اند و همین گستردگی اعتراضات، رژیم را مجبور به آزادی آنان نمود. مضافا اینکه در بغل گوش رژیم در لبنان و عراق جنبش میلیونی اعتراضی، دولت های فاسد را به چالش کشیده و میدان برای مانورهای رژیم در این دو کشور نیز تنگ شده بود.  آماج حملات این جنبشهای میلیونی نه تنها دولتها که جریانات ارتجاعی طرفدار رژیم در لبنان وعراق، حزب اله و حشد شعبی بودند. تحولات در این دو کشور میتوانند حلقه های مهمی از زنجیره استراتژیک رژیم در منطقه را درهم بشکنند. چه کسی میتواند مدعی شود که همین جنبش ها نقطه امیدی برای مردم ایران نباشند که یک بار دیگر خیزش دیماه را تکرار کنند. واین همان کابوسی است که رژیم را برآن برمیدارد که امنیت خود را در خطر ببیند.

واقعیت این است که سپیده قلیان، عاطفه رنگریز، مرضیه امیری، ساناز الهیاری و عسل محمدی نمایندگان شجاع و رادیکال جنبش زنان هستند. آنان در کنار کارگران هفت تپه بودند، آنان گرامیداشت اول ماه مه روز نبرد جهانی کارگران را پاس داشتند. آنان جنبش زنان را به افقی فرا میخوانند که رهائی نیمی از جامعه را از تبعیض جنسیتی و از فرودستی در گرو به میدان آمدن آن طبقه ای میبیند که باید نظم  طبقاتی ستمگرانه سرمایه داری- اسلامی را به زیر کشد. آنان پاسخ زنان رادیکال در اوضاع و احوالی هستند که بلندگوهای امپریالیستی زنانی از نوع مسیح علینژاد را تابلو کرده و در بوق و کرنا میدمند. آنان بدیل فمینستهای اسلامی، بدیل فمینیست های لیبرال و بدیل فمینیست های پرو غرب هستند. چه کسی میتواند فریاد رسای سپیده قلیان در دفاع از کارگران هفت تپه را فراموش کند که لحظاتی پس از آزادی از اولین دوره بازداشت خود پرده از شکنجه های اعمال شده بر او و اسماعیل بخشی برداشت. چه کسی میتواند فراموش کند که چگونه دیوارهای شکنجه گاههای رژیم ترک برداشتند زمانی که عاطفه رنگریز در جامه همه زندانیان سیاسی فریاد زد “بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بی عدالتی که برما گذشت” و هم او بود که با شجاعتی بی نظیر گفت “هر آنچه مرا نکشد قویترم میسازد.”

امیر امیرقلی و امیر حسین محمدی فرد بدون تردید از نمایندگان برجسته روشنفکران متعهد و آگاه اند، آن هم در زمانه ایی که جهت دفاع از آزادی قلم هزینه ای سنگین باید پرداخت. آنان به اتهام ” اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام ” به هیجده سال حبس محکوم شده بودند. آن جانیانی که بر مسند قضاوت تکیه زده و در بیدادگاههای خود چنین احکام جنایتکارانه ای را صادر میکنند از طوفانی که به راه افتاده است ّبه وحشت افتاده اند و چه پوشالی است آن امنیتی که نویسندگان یک نشریه آن را بر هم میزنند. هم رژیم میداند و هم جامعه که مدتهاست امنیت رژیم به خطر افتاده است. آنچه را که در همین یکسال گذشته جنبش کارگری از خود بجای گذاشته است، پتانسیلی است  که در مرکز تحولات جامعه قرار گرفته و رژیم را به هراس انداخته است. مبارزات کارگران هفت تپه ، فولاد اهواز ، هپکو وآذرآب دیگر از ذهنیت جامعه پاک شدنی نیستند. به یمن همین مبارزات است که جنبش کارگری گام های ارزنده ای به جلو گذاشته و به یمن همین مبارزات است  که رژیم مجبور به عقب نشینی شده است.

با وجو این در دل شادمانی آزادی موقتی این عزیزان نباید فراموش کرد که هنوز اسماعیل عبدی ، محمد حبیبی ،جعفر عظیم زاده ، زینب جلالیان، منیره عربشاهی و دها تن از فعالین دانشجوئی و جنبش زنان، مدافعین آزادیهای دمکراتیک و محیط زیست در شکنجه گاههای رژیم به سر میبرند. هنوز اسماعیل بخشی و عسل محمدی در بندند. هیچکس نمیتواند مدعی شود که نام اسماعیل بخشی و مقاومت و پایداری او را میتوان از این دوره از مبارزات کارگری حذف کرد. هم او بود که بر فراز سکوها در شوش مهر باطل بر خصوصی سازی زد و هم او بود که بر فراز سکوها در شوش مطالبه ” نان ، کار ، آزادی ، اداره شورائی ” را به مطالبه همه جنبش های رادیکال اجتماعی تبدیل نمود.

بدون تردید برای آزادی همه زندانیان سیاسی  و در هم کوبیدن زندانها راه درازی در پیش داریم ولی مصممیم که این راه را بپیمائیم. مبارزه برای آزادی آنان را باید به یکی از خاکریزهای مهم پیشروی جنبش اعتراضی مردم جهت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تبدیل کرد .