کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

فرانسه : ” یا مرگ یا اعتصاب “

زمانیکه در پنجم دسامبر، چهاردهم آذرماه در روز اول اعتصاب سراسری درفرانسه پلاکاردهائی با مضمون “یا مرگ یا اعتصاب” به چشم خورد، تصور اینکه بعد از بیست وپنج روز   اعتصاب همچنان ادامه یابد چندان ساده نبود. آیا اعتصاب میتواند برای مدت طولانی ادامه پیدا کند؟ آیا  بخشهای بزرگتری از جامعه در این اعتصاب شرکت خواهند کرد؟ آیا شکاف بین جنبشهای اعتراضی پر خواهد شد ؟ آیا اتحادیه های کارگری و جنبش جلیقه زردها هریک به راه خود خواهند رفت؟ آیا این بار هم میتوان همانند سال 1995 لایحه اصلاح قانون بازنشستگی را به زور اعتصاب سرتا سری با شکست روبرو ساخت؟  پرسشهائی از این دست و یا شاید هم برای رادیکالترین عناصر، پرسش بدیل نظم کنونی نمیتوانستد دلمشغولی ذهن ها نباشند. روز اول اعتصاب سراسری پاسخی به برخی از این پرسش ها بود.

اتحادیه “س ژ ت” اعلام کرد که دو ونیم میلیون نفر در سرتاسر فرانسه وتنها در پاریس دویست وپنجاه هزار نفر در اعتصاب شرکت کرده بودند. بخش بزرگی از خطوط ریلی سرتا سری و محلی از کار افتادند. رانندگان کامیون بسیاری از اتوبانها را بستند. در روز بعد مدارس تعطیل شدند. هفتاد در صد معلمان در اعتصاب شرکت کردند. اعتصاب در بسیاری از بیمارستانها و در صنایع شیمی وپتروشیمی صورت گرفت. از مجموع هشت پالایشگاه هفت پالایشگاه از کار افتادند.

معلمان، پزشگان اورژانس، پرستاران، وکلا، کارکنان راه آهن، رانندگان اتوبوس، رانندگان کامیونها، کارکنان آتش نشانیها؛ دانشجویان، جوانان جنبش دفاع از محیط زیست، کارگران، بیکاران، زنان خانه دار، کارکنان هواپیمائی، اتحادیه های کارگری، جلیقه زردها همه وهمه در خیابانها حضور یافتند. و این نشان میداد که مسئله بسیار فراتر از اعتراض به طرح تغییر قانون بازنشستگی است. خیلی سریع پرسش کدام جامعه به مرکز بحث ها و گفتگوها راه باز کرد. آنچه که بر سر آن اتفاق نظر موجود بود اینکه نظم حاکم نظمی نیست که باید و میتوان آنرا ادامه داد. اعتصاب آنچنان قدرتمند بود که      “ادوارد فیلیپ” نخست وزیر اعلام جزئیات طرح را چند روزی به تعویق انداخت و دولت همزمان دهها هزار نیروی سرکوب را در خیابانها مستقر کرد. مکرون ونخست وزیرش میخواستند از این طریق فرصت یابند که با توجه به دامنه وقدرت اعتصاب تغییرات تاکتیکی جزئی در طرح خود بدهند،تا به اصطلاح آرامش را به جامعه باز گردانند. چرا که اعتصاب روزانه چهارصد میلیون خسارت به سرمایه وارد میکرد.

طرح اصلاح قانون بازنشستگی اسم رمز تهاجمی است که در بسیاری از کشورهای اروپائی به اجرا گذاشته شده است که نتیجه آن وخیم تر شدن وضعیت زندگی ومعیشت باز نشستگان و افزایش سن بازنشستگی بود. فرانسه نمیتوانست استثناء باشد. بویژه آنکه مکرون برجسته ترین چهره نئولیبرال اروپا و شاخصترین متحد سرمایه مالی فرانسه است. مکرون با عوامفریبی و با اشاره به چهل ودو نوع قانون بازنشستگی میگوید که خواهان برطرف ساختن نا برابری در سیستم بازنشستگی فرانسه است. ولی او در واقع میخواهد سیستم بازنشستگی فرانسه را به پائینترین حد این چهل ودو نوع مقررات بازنشستگی که عمدتا در بخش خصوصی حاکم است، برساند. او اکنون که با مقاومت گسترده روبرو شده  با اتخاذ تاکتیک جدید صحبت از این میکند که این “رفرم” ها گام به گام وبا کمترین فشار بربازنشستگان اجرا خواهد شد. اما معترضین میگویند مشکلی با یکسان سازی سیستم باز نشستگی ندارند و اگر قرار است تغییری در این سیستم داده شود، این تغییر نه در همسانسازی با نازلترین حقوق بازنشتگی بلکه همسان سازی با بالاترین حقوق بازنشستگی انجام شود.

مکرون با تکبر همه گماشتگان سرمایه میگوید که لایحه خود را به اجرا خواهد گذاشت. اما واقعیت این است که جامعه فرانسه جامعه انتخابات ریاست جمهوری سال 2017 نیست که مکرون در دل ورشکستگی احزاب سنتی محافظه کار وسوسیال دمکرات و در دل قدرتگیری جریان شبه فاشیستی “جبهه ملی” و در میان توهم بخش بزرگی از جامعه که خواهان تغییر بودند، به قدرت رسید. اکنون جامعه فرانسه از نوامبر سال گذشته همه هفته شاهد اعتراضات جنبش جلیقه زردهاست. اکنون بسیاری از مردم که تا دیروز سیاست را امر خود نمیدانستند، در جریان جنبش جلیقه زردها اولین تجارب فعالیت سیاسی خود را کسب کرده اند. ودر لحظه ای که به نظر میآمد دامنه جنبش جلیقه زردها محدودتر شده، جامعه فرانسه را یک اعتصاب عمومی سراسری فراگرفت. اکنون یک جنبش گسترده ومتحد صحن جامعه را اشغال کرده است. همه قشرهای آسیب پذیر جامعه، چه آنهائی که شاغل اند و چه آنهائیکه بیکارند، چه آنهائیکه در اتحادیه های کارگری سازمان یافته اند وچه آنهائیکه غیر متشکلند، خود را هم سرنوشت میدانند وعلیه دولت به خیابان آمده اند. و بنابراین پرسش این است که آیا مکرون خواهد توانست  در میان معترضین شکاف بوجود بیآورد و یا اینکه آنگونه که یکی از سازماندهندگان جلیقه زردها در راهپیمائی روز شنبه پاریس با اشاره به همسوئی جلیقه زردها واتحادیه های کارگری گفت : “اگر یکسال پیش مشترکا علیه مکرون دست به اعتراض زده بودیم در اینصورت مکرون تا کنون سقوط کرده بود”.

واقعیت این است که  اعتصاب سراسری جاری تمام صحن جامعه را اشغال کرده است. هیچ فضای عمومی را نمیتوان یافت که در آن بحث وجدل بر سر اعتصاب سراسری، چگونگی ادامه  و دورنمای آن در جریان نباشد. بطور واقعی اعتصاب عمومی یک دینامیزم جدید در جامعه بوجود آورده است. که خود را در بالا رفتن آگاهی سیاسی ناشی از تجربۀ مبارزاتی نشان میدهد. مبارزۀ مشترک این احساس را به شرکت کنندگان داده است، که با نگرانیها وابراز خشم خود تنها نیستند. در جریان این مبارزه آنان میآموزند که چگونه به تبادل نظر بپردازند، چگونه راههای جدید سازماندهی را بیابند تا مبارزات خود را به پیروزی برسانند.

اکنون سخنان یک سازما ندۀ جنبش جلیقه زردها دراولین روز اعتصاب سراسری به یک امر واقعی تبدیل شده است : “این فقط یک شروع است، بسیار فراتر ازاعتراض به لایحه بازنشستگی خواهد رفت ، با یا بدون اتحادیه ها واحزاب. ما دست از مبارزه علیه بیکاری وکاهش قدرت خریدمان برنخواهیم داشت. پنجم دسامبر نقطه بازگشت به تحقق آرزوها بود” و این همان هراسی است که بر دولت فرانسه حاکم است.