کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

نصیبِ جامعه و مردم از سران حکومت، تخریب، فقر و بی‌عدالتی

شباهنگ راد

علائمِ زندگیِ مشقت‌بارِ میلیون‌ها انسانِ دردمندِ ایران را می‌شود در چند بخش توضیح داد. گرانیِ روبه افزونِ اقلامِ اولیۀ زندگی و ناتوانی در تهیۀ آن‌ها، نبود مسکن و هزینۀ سرسام‌آور آن، حایشه‌نشینیِ میلیونی، مرگِ هزاران انسانِ محروم در برابر حوادثِ طبیعیِ قابل کنترل، دُوری میلیون‌ها کودک از تحصیل به‌دلیل بالا بُودن لوازم و هزینۀ آموزشی، تلف شدن صدها دانش‌آموز در اثر آتش‌سوزی، کمبودِ بیمارستان‌ها و امکانات اولیۀ پزشکی، اخراج و متعاقباً بالا کشیدن حقوقِ ناچیز کارگران توسط کارفرمایان و صاحبان تولیدی، تکدی‌گری، افزایشِ افسردگی و غارتِ ثروت‌های جامعه و ده‌ها مورد از این‌قبیل، نتیجۀ نظامی است‌که به جامعه و به مردمِ ایران تحمیل شده است. در ایرانِ زیر سلطۀ سردمداران رژیم جمهوری، زندگیِ کارگران، زحمت‌کشان، زنان، مردان و نیز جوانان و کودکان تباه شده است که شرحِ همه‌جانبۀ آن‌ها کمی دشوار می‌باشد. به‌راستی هیچ‌ قسم و صنفی از تیررس حاکمان بدُور نیست و فشارها به مردم روزبه‌روز دارد بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود. عجب زمانه‌ای جانیان بشریت ساخته‌اند که مردم برای نان شب‌شان مانده‌اند و در عوض عده‌ایی محدود و آن‌هم به یُمن و با حمایتِ بی‌دریغِ حکومت‌مداران و دولت‌مداران، سوار بر ارابۀ اقتصاد و درپی دست‌درازی هر چه بیش‌تر ثروت‌های مملکت‌اند.

دریغا دردهای جامعه و مردم یکی دو تا نیستند و سران حکومت منابع‌ی طبیعی را غارت و زیرساخت‌ها را ویران و بباد داده‌اند. تخریبِ هکتاری جنگل‌ها و تغییرِ مسیرِ رودخانه‌ها و آب‌ها در امتدادِ سیاست‌های اقتصادی؛ و نیز بیکاری میلیون‌ها فارغ‌التحصیل و سوءتغذیه کودکان در ایران بی‌داد می‌کند و در این‌بین رئیس جمهور منتصب حکومت (رئیسی) هم به پاسِ اعمالِ پیشین‌اش، درپی تداوم آن نظامی‌ست که بیش از چهار دهه در پوشۀ خود، الا غارت و جنایت ندارد؛ همان رئیس جمهوری که از جمله کارپردازان جنایت دهۀ شصت در دورنِ سیاه‌چال‌های نظام هست؛ همان رئیس جمهوری که دهه‌ها هم‌سو با دیگر سران و مسئولین مملکت به سفرۀ اندکِ مردم تعرض کرده و منابع‌ی طبیعی‌ای هم‌چون نفت و گاز را به جیب زده است. معلوم است از درونِ چنین نظام‌هایی «.. همان بُرون تراود که در اوست»؛ معلوم است که با وجود چنین سیستم و مناسباتی پول‌ها و درآمدهای جامعه به جیب و به حلقومِ کسانی خواهد رفت که در مسند قدرت‍‌‌اند؛ پس دودلیِ نیست که در این‌بین چیزی نصیب و عایدِ مردم نخواهد شد. برای مثال چند وقتِ قبل اوپک و آن‌هم طی گزارشی [ناقض] اعلام کرده است: “.. سهم هر ایرانی از سفرۀ نفت، 1 میلیون و 925 هزار تومان در ماه است، یعنی تقریباً 42 برابر یارانۀ ماهانۀ نقدی”.

البته و در حایشه قرار بر این بُود که “درآمد” نفت به کیسۀ مردم سرازیر و متعاقباً برق و گاز و آب مجانی شود؛ قرار بر این بُود که مردم بی‌مسکن و در تهیۀ نیازهای اولیۀ زندگی‌شان با مشکلات رودررو نشوند؛ قرار بر این بُود که آموزش رایگان و همه از آن بهره‌مند گردند، ولی نه تنها هیچ قسم از وعده‌های پیشاحکومتیِ نظامِ جمهوری اسلامی به‌مرحلۀ عمل در نی‌آمده، بل که اوضاعِ جامعه و معیشت مردم به‌مراتب بدتر و بدتر هم شده است. درهرصورت غارت اموال عمومی و تورمِ جامعه بسیار بالاست و به‌موازات آن‌ها قدرتِ خرید مردم بسیار پائین آمده است تاآن‌جاکه توانِ خریدِ شیر، ماست و پنیر را از دست داده‌اند. خودی‌ها و جرایده‌های حکومتی دارند می‌گویند و می‌نویسند که اوضاعِ زندگی مردم بسیار زجرآور شده است. در این خصوص خبرگزاری کار ایران [ایلنا] از زبان کارگر شهرداری می‌نویسد: “ماه‌ها است که گوشت قرمز نخریده‌ایم”. نیز زن دست‌فروشی در متروی تهران گفته است: “به‌عنوان یک سرپرست خانواده و نان‌آور، مدت‌هاست که گوشت قرمز و سفید نخریده است، غذای همیشگی ما تخم‌مرغ بُود که آن‌هم به‌شدت گران شده؛ 4 دانه تخم‌مرغ شده 10 هزار تومان، قبلاً مردم به طعنه می‌گفتند «نان و ماستی در منزل هست و با هم می‌خُوریم». حالا همان ماست هم دیگر در منزل نیست؛ 1 کیلو ماست زیر 20 هزار تومان پیدا نمی‌شود؛ اجاره خانه و هزینه‌های اجباری را مجبوریم بدهیم، مجبوریم برای دخترم دفتر و مداد بخرم، مجبورم پول قبض‌ها را بدهیم؛ این‌ها را اجبار دارم و می‌پردازم، امّا ناچاراً از هرینه‌های سفره و غذا کم می‌کنم، دیگر کیفیت غذا اهمیتی ندارد، فقط چیزی می‌خُوریم که زنده بمانیم و کار کنیم، هر چیزی که ارزان‌تر باشد».

هم‌چنین روزنامۀ اعتماد از زبان «فرامرز توفیقی» نمایندۀ کارگران در شورای‌عالی کار نوشته است: “هزینۀ معیشت کارگری به مرز 11 میلیون تومان رسیده، این در حالی است که حداقل دست‌مزد کارگران تنها 37 درصد هزینۀ معیشت واقعی یک خانوار کارگری را پوشش می‌دهد”. در ضمن وی “… باعث و بانی تورم افسار گُسیخته، انبساط پولی و بی‌انضباطی مالی را دولت و دستگاه‌های اجرایی دانسته که بدون ایجاد ارزش افزوده از بودجۀ عمومی ارتزاق می‌کنند” و در ادامه وزرات کار گزارش داده است‌که: “بیش از یک سوم جمعیت ایران [یعنی 30 میلیون نفر] در فقر مطلق هستند”.

هم‌سو با مواردِ دردناکِ فوق و دزدی‌های دم و دستگاه‌های حکومتی – دولتی، میزان افسردگی و اختلالات روانی [که ربط باواسطه‌ای با بیکاری، فقر، نداری و گرانی کالاهای اولیۀ زندگیِ مردم دارد] بشدت روبه بالاست تا جائی‌که دبیرکل خانه پرستاران ایران گفته است “بیش از 50 درصد کارد پرستاری کشورمان دچار اختلالات روانی است”. هم‌چنین «احمد حاجبی» رئیس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران گفته است: “23 درصد جمعیت به نوعی دچار اختلالات روانی هستند”.

این‌ها از جمله نمونه‌های کوچک و غم‌انگیز زندگیِ کارگرِ شهرداری، زن سرپرست، کادر پرستاری و دیگر کارگران و محرومانی است‌که دارد از سوی این و آن نهاد و یا روزنامه‌های وابسته به نظام بگوش می‌رسد؛ در حقیقت این سیمای جامعه‌ای است‌که میلیون‌ها خانواده با آن‌ها دست به گریبان‌اند و روزانه بر تعداد آن‌ها افزوده و افزوده‌تر می‌شود. آری در جامعۀ پُر از ثروت، ابتدائی‌ترین نیازهای زندگی یعنی ماست، شیر، پنیر و نان به‌مثابۀ غذاهای لوکس به حساب آمده و در سرِ سفرۀ میلیون‌ها خانواده کمیاب و یا نایاب شده است و در مقابل مصرف‌گرائی و دارایی سران حکومت گوش فلک را کر کرده است. ‌مگر بی‌علت است‌که استانداردهای زندگی و کیفیتِ غذائی میلیون‌ها انسانِ دردمند به تهِ جدولِ و برنامه‌های حکومت‌مداران و دولت‌مداران رفته است؟ مگر بی‌علت است‌که میزانِ خودکشی‌، بیکاری، بی‌خانمانی، روی‌آوری جوانان به مواد مخدر، کودکان کارِ خیابانی و نظایر این‌ها زیاد و نیز دیگر مصائب اجتماعی، جامعۀ ایران را احاطه کرده است؟ ایران انباشته از درد و رنج مردم شده است و علی‌رغم ازیاد ثروت و منابع‌ی سرشارِ طبیعی، هم‌چنان اکثریت جامعه همۀ محرومیت‌ها را حفظ کرده‌اند و در این‌میان حاکمان ایران درپی راست و ریس کردن سیاست‌های امپریالیستی و تأمین بیش از پیش منافع‌ی سرمایه‌داران وابسته‌اند. البته نباید از قلم انداخته شود که در سر تیتر همۀ این‌ها، سیاستِ سرکوب [و آن‌هم به‌طور روزمره] بر شانه‌های کارگران، زحمت‌کشان، زنان، جوانان و دیگر توده‌های محروم سنگینی می‌کند و به‌راستی رمق آن‌ها را گرفته است. در این حوزه‌ها نه تنها هیچ حمایت و پوششی برای زندگی بخور‌و‌نمیر و نیز کم‌ترین ایستادگیِ عملی در برابر تعرضات خشونت‌بار حکومت‌مداران به مردم نیست بلکه [بنابه دلائلِ روشن] دامنۀ آن‌ها وسیع وسیع‌تر شده و سران حکومت دارند روزبه‌روز به سفرۀ مردم چنگ بیش‌تری می‌اندازند و به قلع و قمع مخالفت‌های کارگری و توده‌ای می‌پردازند. به بیان بهتر به‌همان میزان جیب و سفرۀ مردم خالی و خالی‌تر می‌شود به‌میزانی بیش‌تر، سفره و کیسۀ مسئولین، نهادهای سرکوب و مقامات حکومتی – دولتی بیش‌تر و پُرتر می‌شود.

با این اوصاف تنها راهِ خلاصیِ مردم از زیر سلطۀ حاکمان کنونی، در کار بست سیاستِ مقابله‌ای است؛ نیز یک‌راه پاسُخ‌گوی کمیابی و یا نایابی سفرۀ مردم از نیازهای اولیۀ زندگی است؛ یک راه متضمنِ رهائی جامعه از مفاسد اقتصادی و دست‌درازی‌های بی‌وقفۀ سران حکومت است و آن‌هم ایستادگی عملی و بخصوص به‌مصاف طلبیدن حامیانِ حقیقی [و نه ادعایی] مردم، به نهادها و ارگان‌های حافظ بقای امپریالیستی است. به این سبب که سردمداران رژیم جمهوری بکرات نشان داده‌اند، به هیچ‌روی حاضر به دادن مطالبات پایه‌ای کارگران، زحمت‌کشان و دیگر توده‌های ستم‌دیده نیستند؛ نشان داده‌اند با هیچ صراطی مستقیم نیستند و کار و بارشان غارت ثروت‌های جامعه و تعرض به معیشت مردم است؛ نشان داده‌اند که بدون زورِ سازمانیافته و ازیاد خندق‌ها و حصارهای سرکوب قادر به حکومت‌مداری نیستند.

خلاصه تا زمانی‌که جانیان بشریت در مسند قدرت‌اند، سیکلِ زندگیِ میلیون‌ها انسان دردمند نه تنها تغییری نخواهد کرد بلکه مسیر مخرب‌تری را در پیش خواهد گرفت و نیز محرز شده است‌که اعتراضات کارگری و توده‌ای [به‌هر میزان و قدرتی] بخودی‌خود، قادر به تغییر اساسی درون جامعه نیست؛ محرز شده است‌که پس‌زدن سیاست‌های خشونت‌بار نظام، مستلزم انتخابِ سیاست‌های مطابق با قاعده‌بندی‌های حاکم بر جامعه است؛ محرز شده است‌که جامعه سری سالم و با برنامه می‌خواهد، سری که در بیرون است و با حضور در درون و هم‌چنین در ارتباطِ تنگاتنگ با مخالفت‌ها و خیزش‌های اعتراضی، نظام و دم و دستگاه‌های وابسته بدان‌ها را مورد هدف قرار می‌دهد. متأسفانه خلائی که چندین دهه جامعۀ ایران را احاطه کرده است و بی‌علت هم نیست که سران حکومت از چنین وضعیتی شادمان‌اند؛ برای این‌که می‌دانند مناسبات و سیستم سرمایه‌داری علی‌رغم پس کشیدن‌های چند، در برابر اعتراضات و مطالبات کارگری و توده‌ای پابرجا خواهد ماند. پس فقط با بُودنِ سازمان کمونیستیِ با برنامه و با سازمان‌دهی اعتراضات کارگری و توده‌ایِ توأم با زورِ سازمانیافته است که می‌شود جامعه و مردم را از وضعیت ناهنجار کنونی نجات داد و بویژه ریشۀ بی‌عدالتی، گرانی، کمیابی و یا نایابی نیازهای اولیۀ زندگی سازندگان اصلی جامعه را سوزاند.

24 اکتبر 2021

2 آبان 1400