کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

رژیم‌های آمریکا و اسلامی بر علیه مردم در سال کرونا چرا امسال نمی‌توان اول ماه مه را در خیابان‌ها جشن گرفت؟

مهران زنگنه

جواب سئوال فوق روشن است: به خاطر جلوگیری از گسترش روزافزون ویروس کرونا متاسفانه باید از دیدار یکدیگر و در هوا نوشتن خواست‌هایمان یعنی: «آزادی و عدالت اجتماعی» صرفنظر کنیم. این حکم عقل است که بر سنن ما بر خلاف سنن غیر عقلانی اسلامی حاکم بر جامعه‌ی ایران و سنن سرمایه‌دارانه حاکم است.

در سطح جهان دو گرایش در مقابل هم قرار گرفته‌اند: یکی که به فکر سقوط بورس‌ها و جلوگیری از فروپاشی سرمایه‌داری است و دیگری که مسئله‌اش جان انسان‌هاست.

یکی که حاضر نیست روندهای تولید و کسب و کار را که امروز به طور بلاواسطه نیازی به آنان نیست، تعطیل بکند، و به شیوع ویروس دامن می‌زند، به فکر آن نیست از آنکه محتاج حقوق و در آمد روزمره‌اش است حمایت بکند تا جلوی بیرون رفتن‌های اجباری گرفته شود و دیگری که می‌گوید تمام روندهائی را که امروز زائدند، باید معلق کرد؛ باید امکانات لازم مادی و معنوی را برای تمام کسانی که به حقوق روزمره محتاجند با تضمین حداقل معیشت فراهم آورد و بدین ترتیب از اشکال مختلف تماس اجتماعی منجمله کارهای غیر ضروری صرفنظر کرد.

رژیم ایران به گروه اول تعلق دارد، در حالیکه اجتناب از کار و تماس‌های زائد تنها راه شناخته شده‌ و موثر مقابله با شیوع بیشتر کرونا است. امری که خط کلی سیاست نیروهای فرودست در شرایط کرونا را تعیین می‌کند عبارت است از: مبارزه با شیوع کرونا یعنی اجتناب از کار و خواست تامین و تضمین حداقل معیشت!

در رابطه با این بیماری رژیم آمریکا و ایران در سطح تبلیغاتی گوی سبقت را از یکدیگر ربوده‌اند. ترامپ، در ابتدای شیوع بیماری اعلام کرد: کرونا حقه‌ی دموکرات‌هاست. سپس اعلام کرد ویروس دستآورد چینی‌هاست. چینی‌ها می‌گویند کار آمریکايی‌هاست و رژیم فاسد ایران می‌گوید مشکل در تحریم‌های آمریکاست. این آخری در اینجا مهم است. بیائید بپرسیم آیا قرنطینه کردن شهر قم به منظور جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا ربطی به تحریم‌ها دارد؟ جواب ساده است. قطعا قرنطینه‌ی قم که یکی از مراکز شیوع بیماری بود و هست ربطی به تحریم‌ها ندارد. این را عقل سلیم می‌گوید. با طرح همین سئوال ساده، به همین سادگی، انسان می‌تواند بفهمد همه‌ی این حرف‌ها فقط برای تحمیق مردم و لاپوشانی بی کفایتی، بی لیاقتی و عدم اهمیت دادن به جان مردم است. حالا بگوئیم کار چینی‌ها یا آمریکائی‌هاست، خوب، باشد، نتیجه چیست؟ تکلیف مردم چیست؟ اصلا بدون سند و مدرک، با سرکوب عقل، می‌پذیریم ویروس آمریکائی یا چینی است و می‌گوئیم لعنت بر هر دو! جز لعن کردن نتیجه‌ی دیگری هم دارد؟ چطور است به آمریکا یا چین لشکر بکشیم؟ اما با قدری تامل در این گفته‌ها و سئوال در مورد معنای عملی-عینی گفته‌ها، حتی خرافی ترین آنان بلافاصله روشن می‌شود، مسئله جلوگیری از تامل در باب مرزهای سرمایه‌داری است: ۱) تضاد این سیستم با طبیعت که امروز تا حدودی قابل روئیت شده است ۲) عدم وجود تضمین همگانی سلامت و جان اعضای جامعه در این سیستم.

در مورد اولی توصیه می‌شود برای مثال نحوه‌ی برآمد ویروس ابولا، خشکسالی‌ها و غیره مطالعه شود. چنین مطالعاتی نشان می‌دهند که برآمد ویروس ابولا به واسطه‌ی خرابی محیط زیست به انسان‌ها سرایت کرده است، یا بسیاری از فجایع طبیعی محصول تضاد مذکور و در نتیجه محصول سیستم سرمایه‌داری است. در مورد دومی: به علت عدم توزیع برابر امکانات مقابله با فجایع در مقیاس جهانی بین کشورها و همین امر در داخل یک کشور جان بخش بزرگی از مردم جهان و عمدتا فرودستان در خطر است. برای روشن شدن و فهم دومی مثال می‌زنیم: آلمانی‌ها فقط در اولین قدم ۱۲۲ میلیارد و  ۸۰۰ میلیون یورو برای مبارزه با کرونا اختصاص دادند، برای اینکه معیاری هر چند مبهم برای مقایسه بیابیم این رقم را تقسیم بر جمعیت یعنی ۸۳ میلیون می‌کنیم نتیجه: ۱۴۴۷ و نیم یورو (کم و بیش به نرخ روز ۱۵۷۱ دلار یعنی ۳،۶۹۲ در صد در آمد سرانه آلمان در ۲۰۱۹ که حدود  ۴۲ هزار دلار است). در اینجا فرض می‌کنیم همین مبلغ کافی و نحوه‌ی خرج آن مطلوب است که به احتمال زیاد نه کافی است و نه درست خرج می‌شود و احتمالا باز همچون بحران مالی ۲۰۰۸ بیشتر اجتماعی کردن ضرر بخش خصوصی و خصوصی بودن سود معنا می‌دهد. کافی است این رقم را با درآمد سرانه‌ کشورهای پیرامونی مقایسه کنیم. در آمد سرانه‌ی ۳۷ کشور در جهان کمتر از رقمی است که در آلمان به فقط مبارزه با کرونا اختصاص داده شده است. اگر چه این ارقام چیزی به ما راجع به سیستم بهداشتی و امکانات فعلی و غیره نمی‌گویند، اما می‌توان بر اساس آنان به سرعت به عمق فاجعه پی برد، برای مثال اگر همه چیز به تساوی بین اهالی بروندی تقسیم شود که نمی‌شود، با توجه به درآمد سرانه ۳۰۷ دلاری این کشور، حتی اگر حکام به همان نسبت آلمانی‌ها با کرونا مبارزه بکنند، یعنی ۳،۶۹۲ در صد در آمد سرانه را به مبارزه با کرونا اختصاص بدهند، می‌شود حدود ۱۱ دلار. معنی این اعداد چیست؟ ساده است: مردم بروندی در صورتیکه رژیمی مثل آلمانی‌ها داشته باشند، نمی‌توانند از خود دفاع بکنند. حتی اگر بهترین رژیم ممکن در جهان را داشته باشد، حکام فرشته باشند، باز نمی‌توانند چرا که این کشور حتی اگر تمام درآمد سرانه‌ی خود صرف مقابله با کرونا بکند، که نمی‌تواند، کم و بیش فقط می‌توانند یک پنجم امکانات آلمانی‌ها را فراهم کند. تازه این مقایسه بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های اجتماعی در داخل کشور است که در این اعداد حذف شده است و این تفاوت به معنای آن است که فرودستان قربانی می‌شوند، اگر کرونا به بروندی سرایت بکند. (توضیح و مثال در زیر). این وضع تازه بدون در نظر گرفتن استراتژی نئوکلونیال تعویض رژیم آمریکا و اروپا، جنگ، تحریم و غیره در برخی از کشورهای پیرامونی است.

کرونا و مبارزه با آن نشان می‌دهد، مسئله فقط بی لیاقتی و بی کفایتی، فساد مالی و اخلاقی و اشاعه‌ی خرافه‌ها مثل مورد ایران نیست، مسئله سیاسی اجتماعی و دفاع از جامعه‌ی نابرابری نیز هست. مثال ترامپ روشن می‌کند چرا. در ابتدا رژیم ترامپ که نگران رکود اقتصادی و سقوط بورس در اثر شیوع بیماری بود، به جای برنامه‌ی مبارزه با کرونا یک برنامه برای حمایت از سرمایه‌داران و جلوگیری از سقوط بورس ارائه کرد. بحران کرونا را با بحران اقتصادی را «عوضی» گرفت یا اولویت‌ها را جا به جا کرد. (جزئیات این روند در نشریات روزانه آمریکا در دسترسند). اما کرونا به موضوع انتخابات بدل شده است. تحت فشار افکار عمومی و امکان شکست در انتخابات ترامپ مجبور شد برای مبارزه با کرونا چند قدم، آن هم نه قدم‌های اصولی، بردارد. کرونا اما بر سیاست‌های او در سطح بین‌المللی منجمله در رابطه با ایران تغییری نداده است. مگر می‌توان انتظار دیگری داشت؟ خیر! چرا نه؟ برای اینکه فراموش نکرده‌ایم وقتی راجع به مرگ ۵۰۰ هزار کودک عراقی در اثر تحریم عراق از اولبرایت وزیر امور خارجه در آن دوران پرسیدند گفت: ارزشش را داشت. آیا می‌توان از آمریکا که یکی از علل کشتار یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر عراقی در جریان‌ جنگ‌هاست، انتظار داشت به فکر مردم ایران باشد و تحریم‌ها را نه اینکه بردارد بلکه قدری کمتر کند؟ خیر! همانطور که انتظار می‌رفت، نمایندگان رژیم آمریکا صریحا اعلام کردند: حاضر نیستند، حتی در شرایط بحران کرونا از برنامه‌ی «تعویض رژیم» و دخالت‌هایشان در امور داخلی کشورهای پیرامونی دست بر دارند.

رژیم آمریکا که به ایران مثل یک کلنی نگاه می‌کرده است و می‌کند، به مردم ایران می‌گوید یا بمیرید و یا رژیم مورد تائید مرا، چیزی شبیه رژیم دیکتاتوری فاسد پهلوی را بپذیرید. درست شبیه رژیم ایران که به مردم می‌گوید شما آزادید تنها کاندید یعنی مرا انتخاب بکنید. مگر می‌توان به رژیم‌های آمریکا و ایران ایرادی گرفت؟ آزادی از این بیشتر! خیر، بیشتر از این نمی‌توان آزادی خواست، اگر آزادی نام دیگر بربریت باشد. آیا تحریم‌ها در شرایط شیوع کرونا و حمایتی که از آن اپوزیسیون دست راستی می‌کند، چیزی جز خواست کشتار جمعی مردم ایران معنی دارد؟ محققین خارجی و داخلی می‌گویند ۳ تا ۴ میلیون نفر ایرانی ممکن است توسط ویروس کشته شوند. صورتبندی فوق فقط بخشی از حقیقت را می‌گوید. باید گفت:  ۳ تا ۴ میلیون نفر توسط ویروس کرونا به کمک تحریم‌های آمریکا، بی‌کفایتی و فساد رژیم جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه‌داری در معرض خطر مرگ قرار دارند. سهم آمریکا روشن است، درست همان سهمی را در این رابطه دارد یا خواهد داشت که در  مرگ کودکان عراقی در اثر تحریم داشته است.

ایرانیان در میان این دو رژیم گرفتار شده‌اند و سرنوشت‌شان به تصمیمات افرادی نظیر ترامپ، خامنه‌ای-روحانی وابسته شده است. اولی حتی مسئله‌اش سلامت و حیات مردم خود آمریکا نیست چه برسد به مردم ایران و دو دیگر مسئله‌شان حراست از «بیضه اسلام» یعنی حفظ رژیم که نام دیگرش سرمایه‌داری یا جامعه نابرابری از نوع پیرامونی است. در این جامعه «یک برابر یک نیست» (سیمین بهبهانی). به هر سو که نگاه بکنیم نابرابری می‌بینیم: نابرابری اقتصادی: سرمایه‌دار و کارگر، کاخ نشین و گورخواب، نابرابری سیاسی-اجتماعی: وجود انواع سندیکاهای کارفرمایان (منجمله تحت عنوان اتاق بازرگانی، اتاق صنایع، سازمان اصناف و غیره) در مقابل عدم وجود حتی یک سندیکای سراسری کارگری قانونی حتی زرد منباب دکور، نابرابری جنسی، عدم امکان دسترسی برابر زنان به امکانات اجتماعی، نابرابری در طلاق، نابرابری در حق حضانت، قتل در فراش و حمایت قانونی از زن‌کشی، نابرابری زن و مرد در انتخاب شغل، عدم وجود دستمزد برابر برای کار برابر؛ نابرابری در دسترسی به مشاغل به علت فامیل‌سالاری، نابرابری دینی، تبعیض بین ادیان در مشارکت در سیستم سیاسی، نابرابری ملی، و غیره. رژیم آمریکا و ترامپ مشکلی با نابرابری‌ها ندارند، بسیاری از این نابرابری‌ها در مصر، عربستان سعودی و کشورهای پیرامونی مورد حمایت آمریکا وجود دارند. آمریکائی‌ها حتی از نابرابری استقبال می‌کنند، و کودتا مثل شیلی و ایران مصدق برای تولید، حفظ و افزایش این نابرابری‌ها می‌کنند، مسئله‌شان اما جلوگیری از تغییر یک رابطه‌ی قدرت-سلطه و تبعات آن در سطح بین‌المللی است. ساده‌ترین تصویر استعاری از این مشکل را چامسکی ارائه کرده است. او می‌گوید: رژیم آمریکا رفتارش مثل پدرخوانده در یک سازمان مافیائی است. به هنگام سرپیچی یکی از باج‌پرداز‌ها (و من به چامسکی می‌افزایم یا سرپیچی یکی از پادوها مثل نوریه‌گا در پاناما) پدرخوانده آدمکش‌هایش می‌فرستد تا فردی که سرپیچی کرده است را گوشمالی بدهند، و وضع قبلی را برقرار بکنند (در مورد ایران رژیم پهلوی را احیاء یا چیزی شبیه آن را به ایرانیان تحمیل بکنند). چرا که در غیر این صورت سازمان مافیا (سیستم امپریالیستی بین‌المللی) از هم می‌پاشد. کیسینجر استعاره‌ی ویروس را در مورد شیلی و حکومت آلنده به کار می‌برد: اگر نافرمانی (و من اضافه می‌کنم چه ارتجائی مثل مورد رژیم ایران، صدام، و چه انقلابی مثل ویتنام) خفه نشود، مثل ویروس شایع می‌شود و به همه‌ جای سیستم سرایت می‌کند و در نتیجه سیستم از هم می‌پاشد. حمله به گرانادا، جنگ ویتنام و کودتا بر علیه آلنده و مصدق، جنگ پاناما، کودتای اخیر در بولیوی، «انقلابات» رنگی نمونه‌‌های اجرای دکترینی نظیر نظر کیسینجرند و تحریم هم ابزاری در جهت اجرای این دکترین. بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ از ۶۶ تحریمی که در کل جهان صورت گرفته‌اند، ۶۱ بار کشورهای پیرامونی تحریم شده‌اند، ۵ تحریم باقیمانده را می‌توان سمبلیک و کم و بیش بی نتیجه ارزیابی کرد و آنان را ندیده گرفت.

در اینجا نمی‌خواهیم به مسائل چهل ساله‌ی ایران‌ بپردازیم و بگوئیم در طی ۴۰ سال رژیم ایران قدمی در جهت توسعه‌ی اقتصادی برنداشته، ساخت اقتصاد وابسته مبتنی بر تولید مواد اولیه ایران همان است که از رژیم نئوکلونیال پهلوی به میراث مانده است. نمی‌خواهیم مسائل ریشه‌ای و ساختاری و به نقش آنان در فجایع طبیعی بپردازیم. فقط می‌گوئیم رژیم ایران در عرض ۴۰ سال اصولا توان‌های فنی،  علمی و اجتماعی لازم را برای مقابله با فجایع طبیعی منجمله کرونا فراهم نکرده است.

امروز در سایه‌ی شیوع کرونا می‌توان به سادگی معنای عدم توسعه پایدار و مستقل و ممانعت از آن را به روشنی دید: بخشی از قربانیان احتمالی، یعنی ۳ تا ۴ میلیون نفری که ممکن است بمیرند، علت مرگشان عدم توسعه‌ی پایدار و نسبتا مستقلی است که بیش از نیم قرن  دیکتاتورهای پهلوی و ۴۰ سال رژیم اسلامی جزء مهمترین عوامل آن بوده‌اند. (اهمیت توسعه و جایگاه کشورها در سیستم بین المللی را تا حدودی تفاوت بین ۱۵۷۱ دلار آلمان و ۱۱ دلار بروندی برای مبارزه کرونا، اگر چه به صورت مبهم و مبتنی بر فرض حالت خوب توضیح می‌دهد)

در حاشیه باید به یک مسئله‌ی دیگر نیز اشاره کرد. مشکل کرونا همچون مشکل محیط زیست عدم کارآئی سیستم و رژیم‌های سرمایه‌داری به طور کلی بویژه نئولیبرال را نشان می‌ٔدهد، اگر مبنا جان انسان‌ها و سلامت آنان باشد. برای فهم مسئله لازم نیست راه دور رفت. مبارزه با شیوع کرونا در این لحظه به معنای عدم تماس است. بیائید فرض بکنیم که رشته‌ی اقتصادی الف در این لحظه ضروری نیست. در این رشته اما تولید می‌شود، چرا؟ برای اینکه اگر تولید نشود و این چرخه ادامه نداشته باشد بنگاه‌های مربوطه ورشکست می‌شوند. حالا باید انتخاب کرد: جان کارکنان و شیوع بیماری یا بسته شدن بنگاه! در جامعه‌ی سرمایه‌داری، به خصوص آنجاهائی که مثل ایران حقوق اولیه فردی و اجتماعی انسان‌ها به رسمیت شناخته نمی‌شوند، برای مثال سندیکائی نیست، معمولا دومی انتخاب می‌شود. چرا که نه فقط سود تعیین کننده است، بلکه انتخاب اولی هزینه هم دارد و مخالف اصول نئولیبرال یعنی متضمن دخالت دولت هم هست. از آنجا که علی‌العموم کارکنان این رشته از دست به دهان زندگی می‌کنند، تعطیلی به معنای عدم داشتن درآمد و گرسنگی است، بنابراین میباید حداقل معیشت تضمین بشود. این هزینه را اما دولت‌های سرمایه‌داری بر عهده نمی‌گیرند، مگر تحت فشار. در آمریکا که ثروتمندترین کشور است، نه فقط تضمینی برای تامین حداقل نیازها به طور عمومی وجود نداشته است و ندارد، بلکه مردم حتی بیمه نیستند. خوشبختانه باید اشاره کرد که فرودستان آمریکا بر حسب اتفاق شانس آورده‌اند و اعلیحضرت کرونا در دوره‌ی انتخابات به آمریکا تشریف فرما شده‌اند و از آنجائی که مسئله انتخاب شدن است قول‌های بسیاری داده شده است همانطور که معمولا در همه‌ی انتخابات‌ها منجمله در جریان انتخاب روحانی داده شده و می‌شوند. انتخابات باعث شده است که بالاخره در ثروتمندترین کشور دنیا، دولت هزینه‌های تست، ابتلا به بیماری کرونا را بر عهده بگیرد. فقط همین! هزینه‌ی مربوط به کرونا، بله، برای اینکه مسئله رای و قدرت است، اما بیمه‌ی همگانی، نه! چرا؟ دلیل آن گفته شد: در جامعه سرمایه‌داری یا جامعه‌ی نابرابری سازمان‌یافته «یک برابر یک نیست».

قاچ زین را می‌چسبیم، و می‌گوئیم اسب سواری پیشکش. می‌گوئیم صحبت از محیط زیست، سرمایه‌داری پیرامونی و آزادی و عدالت نیست. مسئله در این لحظه این است که: در ایران آنچه از یک رژیم پیرامونی نیز برای مقابله با کرونا برمی‌آید صورت نگرفته است و نمی‌گیرد. بنابراین سهم تاریخی رژیم را در این لحظه کنار می‌گذاریم و می‌گوئیم، اگر چه به غلط، مسئله این نیست که این رژیم همچون رژیم منحط نئوکلونیال دیکتاتوری سلطنتی قبلی مانع توسعه پایدار و نسبتا مستقل بوده است و هست، جامعه‌، جامعه‌ی نابرابری است، یا نمی‌گوئیم توزیع ناعادلانه‌ی ثروت در جامعه‌ی سرمایه‌داری موجب شیوع و مرگ بیشتر بین اقشار مختلف فرودست می‌شود، بلکه فقط میگوئیم: اقدامهای عاجل لازم منجمله قرنطینه کردن شهرها، بستن مرزها، وارد کردن کیتهای آزمایش به میزان لازم و برای همه، و غیره نیز صورت نگرفتهاند. مسئله این است که تضمینی برای حداقل معیشت فرودستان وجود ندارد.

با اتکا به فقط عقل سلیم می‌پرسیم: اگر کسی به وظیفهاش عمل نکرد و این امر  منجر به مرگ کسی شد تکلیفش چیست؟ مگر نه اینکه او را محاکمه میکنند؟ حالا چرا نباید آن کسانی را محاکمه کرد که بواسطهی عدم انجام وظیفه موجب شیوع بیشتر کرونا و مرگ و میر شدهاند؟

احتمالا موجب خنده شده‌ام. محاکمه؟! چه کسی محاکمه کند و چه کسی محاکمه شود؟ رئیسی خامنه‌ای و روحانی را محاکمه کند؟ (طوفان خنده‌ها!)، چرا که نه؟ اصلاح‌طلبان می‌گویند، گربه هم عابد می‌شود.

امسال در فضای مجازی باید به زعم من، اول ماه را به گفتگو در مورد سهم آمریکا در فاجعه کرونا در ایران یعنی سهم تحریم و سرمایه‌داری در فاجعه و چگونگی سرنگونی رژیم، و از همه مهمتر چگونگی سازمان دهی امداد رسانی به قربانیان فعلی و احتمالی کرونا اختصاص داد و سعی کرد به سئوال «در شرایط کرونا چه باید کرد؟» پرداخت. راه حل‌های عملی وجود دارد. نقطهی عزیمت یکی از این راههای ممکن عبارت است از سه هشتگ: اتحادیههای «موجود» فرودستان میتوانند نقطهی شروع و #اجتناب از کار به طور عمومی برای جلوگیری از شیوع بیشتر، #سازماندهی امداد و #جلب حمایت مردمی بینالمللی از مردم ایران از طریق حمایت مادی و معنوی از اتحادیههای «موجود» برای مقابله با کرونا بشوند. شیوع کرونا اگر چه امکان دیدار را کم کرده و یا گرفته است، اما امکان گفتگوی جمعی را نگرفته است. باید دید چگونه می‌توان جلوی از بین رفتن دست‌آوردهای مبارزاتی را گرفت؟ مثال فعلی آن تامین اجتماعی‌ای است که در آمریکا به روزولت تحمیل شد. ترامپ و بایدن، دو کاندید اصلی ریاست جمهوری در آمریکا از کاهش و حذف آن حرف زده‌اند. آیا راهی جز انقلاب برای برگشت ناپذیر کردن دستآوردهای فرودستان وجود دارد؟ آیا کرونا مثل هر فاجعه‌ی دیگری به ما نمی‌گوید که باید به دنبال راه حل‌های قطعی بود؟ بیائید اول ماه مه امسال را به این سئوالات اختصاص بدهیم و به تامل و گفتگو در  مورد راه حل قطعی یعنی انقلاب و به مهمترین شرط آن یعنی «وحدت و تشکیلات»  بپردازیم! نشان بدهیم که «شهامت به کارگیری فهم خود» (کانت) را داریم و پایان انواع «صغارت تحمیلی» و نه فقط «صغارت خود تحمیلی» (کانت) را اعلام کنیم. به خاطر بیآوریم: «من اگر ما نشود، تنهایم/ تو اگر ما نشوی خویشتنی» (حمید مصدق)